معمولاً دیده میشود که شنیدههای رفتار با بچههای در خانوادههای مختلف به صورت-های متفاوت اعمال میشود. خانوادههایی با فرزندان خود سخت گیری میکنند و خانواده دیگری هرچه که فرزندان خود بگویند به همان راه میروند. آیا در این باره مطالعهای شده است و اساساً بهترین روش در کدام دسته خانوادهها اعمال میشود؟ اعمال و رفتار و شکل گیری شخصیت کودکان و یادگیریهای اولیه و آشنایی با کیفیت روابط اجتماعی، به تمامیدر خوانوادهها شکل میگیرد.
برخی از خانوادهها الگوهای تربیت مفیدی برای کودکان خود و بر طبق آموزشهای روان شناسی اعمال میکنند. و برخی دیگر بر اساس نظریات شخصی خود یا روشهایی که مادربزرگ و پدر بزرگها توصیه میکنند و... که در نهایت نیز به زیان فرزندانشان میتواند تمام شود. طرز تفکر و احساس و نگرش و رفتار والدین در شخصیت فرزندان بسیار موثر است و چه بسا روشهای اشتباه به بیماریهای عصبی و مشکلات رفتاری فرزندان منجر میشود.
شایع ترین انواع خانوادهها و الگوهای رایج، به شکل زیر قابل شناسایی هستند:
1- خانوادههای کنترل کننده: این نوع خانوادهها، مرتب دستور میدهند بدون آن که برای این دستورات دلیلی داشته باشند یا دربارهی این دستورات با فرزندانشان گفت و گویی کنند این خانوادهها از فرزندان خود، انتظارات بسیاری دارند، انتظاراتی که بسیاری مواقع از توان فرزندان خارج است. فرزندانی که در چنین خانوادههایی رشد میکنند، معمولاً سرکش، زورگو، ناتوان، خشمگین، گوشه گیر و منفعل بار میآیند. در چنین خانوادههایی رابطه عاطفی عمیق به کودک ابراز نمیشود. این دسته از مادران و پدران اغلب بسیار سخت گیر و یکدنده هستند و گاهی نیز دست به تنبیه فرزند چه روحی و چه جسمیمیزنند.
2- خانوادههای دوست داشتنی و بیش از حد صمیمی: این گونه خانوادهها معمولاً خواستههای کودکان خویش را بی هیچ قید و شرط و محدودیتی
برآورده میکنند و تنها الگوی تربیتی آنان دوست داشتن و ابراز دائمیآنان به فرزندان است بی هیچ نظم و یا ضابطه و برنامه ای.
این گروه از والدین تصور میکنند هرگز نباید به فرزند خود ((نه)) بگویند و همه خواستههای آنان را بی چون و چرا باید انجام دهند. کودکانی که در چنین محیطی تربیت میشوند قادر نیستند خواستهها و امیال خویش و در سنین بزرگتر غرایز خود را به تاخیر بیندازند.
چرا که آنها عادت کرده اند هر چه میخواهند را بلافاصله دریافت کنند این گونه کودکان معمولاً افرادی غیر اجتماعی و با روحیهای ((طلبکار)) بار میآیند.
3- خانوادههای آشفته: در این گونه از خانوادهها والدین همواره در کشاکش اختلافات و مشاجرات گرفتارند، بنابراین فرصت و حوصلهای برای پرداختن به تربیت کودکانشان را ندارند. از سویی فرزندان نیز که دائماً شاهد این گونه بگو مگوها و اختلافات هستند علاقهای به تشکیل زندگی خانوادگی در بزرگسالی از خود نشان نمیدهند چرا که الگویی از یک خانواده آرامش بخش، مهربان در ذهن ندارند بنابراین اغلب ترجیح میدهند از ازدواج صرف نظر کرده و مجرد باقی بمانند و در صورت ازدواج نیز ناسازگاری و طلاق در میان این نوع اشخاص که در خانوادههای آشفته بزرگ شده اند بسیار شایع است.
4- خانوادههای بی تفاوت: در این خانوادهها هیچ معیار و الگوی تربیتی و یا آموزشی برای کودکان وجود نداشته و نظام مشخصی برای تعادل دادن به مناسبات کودکان با یکدیگر و والدین با کودکان برقرار نیست. والدین هیچ توجه و نظارتی بر فرزندان و تربیت آنان ندارند بنابراین کودکانی که در این گونه خانوادهها بزرگ میشوند به اصطلاح خود و بدون برنامه معینی دوران کودکی و نوجوانی خود را طی میکنند این کودکان اغلب آینده روشنی در برابر خود ندارند و در پی یافتن شغل و تحصیلات و... نخواهند بود.
5- خانوادههای ایده ال: این خانوادهها کودکان را با اهدافی مشخص و آگاهانه به جهتی سوق میدهند که در بزرگسالی افرادی مسئولیت پذیر، شاد، صادق، اجتماعی و مفید برای خود و دیگران باشند در این نوع خانوادهها هیچ گاه از الگوهایی که در خانوادهها کنترل کننده، بیش از حد صمیمی، آشفته و بی تفاوت به چشم میخورد برای تربیت فرزندان استفاده نمیشود زندگی و رشد در خانوادههای ایده آل علاوه بر مزایای یاد شده کودکان را نیز از ابتدا به بیماریهای عصبی و اختلات رفتاری حفظ میکند این خانوادهها به کودکان خود کمک میکنند تا در مواجهه با مسائل آینده زندگی خویش بر خود متعادل و به دور از واکنشهای صرفاً احساسی یا انعطافی از خود نشان دهند این کودکان در بزرگسالی سر رشته زندگی و سرنوشت خود را، خود در دست میگیرند و همواره برای یک زندگی پویا و سالم برنامه ریزی کرده و بر تواناییهای خویش تکیه میکنند.
مسئولیت والدین در تربیت کودک
پرورش فطریات کودک
فطریات اولیه انسان سرمایههایی است که خداوند حکیم به منظور تأمین سعادت بشر در نهاد هر کودک به وجود آورده و او را با همان سرمایهها آفریده است. اگر فطریات از کودکی با پرورشهای صحیح و حمایتهای عادلانه تقویت شوند و از قوه به فعلیت آیند، در پرتو آن اساس سعادت کودک پی ریزی میشود و تا پایان زندگی ضامن خوشبختی او خواهد بود. بر عکس اگر مربی عملاً به فطریات طفل توجه ننماید و او را با روشهای ناپسند و غیر انسانی تربیت کند.
رفته رفته به پلیدی و انحراف خو میگیرد و در نتیجه سرمایههای سعادت بخش فطری را فراموش میکند و برای جامعه عضو فاسد و نادرستی بار میآید.
یکی از فطریات بشر، درک لزوم وفای به عهد است. وفای به عهد یکی از اساسی ترین پایههای خوشبختی بشر است. همان طور که حّب ذات و***جنسی، خواهشهای آب و خواب و غذا برای ارائه حیات ضروری است و خداوند تمایل آنها را به صورت غریزه در سرشت آدمی، آفریده است، وفای به عهد نیز برای تعالی معنوی و سعادت اجتماعی بشر ضروری است و خداوند درک لزوم آن را به طور فطری در باطن هر انسانی قرار داده است. درک فطری وفای به عهد مانند بذری است که حضرت حق در زمین دل کودک افشانده است. روشهای صحیح پدر و مادر به منزله آبیاری و پروش این بذر است اگر کودک را در عهد و پیمان فریب ندهند و عملاً به وعدههای خود وفا دار باشند، بذر فطرت در نهاد کودک تقویت میشود و این سجیه انسان در دل او ریشه میکند، به عهد خود پای بند و وفادار میگردد و هرگز به فکر پیمان شکنی نمیافتد.
تربیت در محیط عدل و آزادی
یکی از فطریات بشر که میتوان پایه اساسی و تکیه گاه ثابت قرار گیرد، غریزه تفّوق خواهی و عشق به کمال است. علاقه ترقی و تعالی از شاخههای نیرومند حّب ذات است که در نهاد و انسانی بالفطره وجود دارد. مربی لایق میتواند از این سرمایه روانی استفاده کند و یک قسمت از تربیتهای صحیح خود را بر این پایه استوار نماید و کودک را به راه ترقی و تعالی سوق دهد تربیت فرزند: با خشونت یا مهربانی؟
نمونههای خصوصی و ادب اجتماعی
ادب و تربیت هم از رفتارهای انسانی و یک مهارت اجتماعی است که از راه تقدیر از والدین که خود مؤدب و با تربیت باشند بدست میآید. به طور کلی در کلیه شرایط و موارد ادب و تربیت باید مهربانی وخوش رویی آموخته شود. با این همه بسیارند پدران و مادرانی که از این لحاظ خشونت را بر نرمیومهربانی برتری میدهند. هنگامیکه کودکی فراموش میکند بگوید: متشکرم، پدر یا مادرش در حضور مردم بی درنگ به وی نهیب میزند که بچه بی تربیتی است. غالباً دیده میشود پدران و مادران در اجتماع قبل از این که خودشان خداحافظی کنند شتابانه به فرزند خردسال خودشان اخطار میکنند که بگوید: خداحافظ!
منابع:
کتاب راهنمای تربیت فرزندان از 3ساله تا 12ساله از هیم جی نات – ترجمه امید حلاج
کتاب کودک از نظر وراثت و تربیت جلد 1 و 2
نویسنده: محمد تقی فلسفی
اصول کلی تعلیم و تربیت دینی در دوره ابتدایی